:) غرغرهای یک کودک

الهی و ربی من لی غیرک

:) غرغرهای یک کودک

الهی و ربی من لی غیرک

بایگانی

229 ام

سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۰۹ ق.ظ

دیدین اخرش یاداوریم نکردین جلسه دفاع ۱۱ ام رو !!

خودم یادم بود عیب نداره ^_^

رفتم دانشگاه که دیدیم ای دل غافل! جلسه ساعت۹ صبح به ۲ ظهر موکول شده!

صبح حالم خوب بود و اثری از قلب درد دیشب نبود.

 با میم پشت در اتاق جناب مدیرگروه نشسته بودیم یهو درد گرفت

 جوری که دستم ناخداگاه رفت روش

به میم گفتم فرم منم پر کن. نگام کرد گفت انگار حالت خوب نیست؟

چی شد؟ گفتم نه چیزی نیست خوبم.( دستم همچنان روی قلبم بود)

الان دیگه بهتر میشم میدونم :))


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۱۱
...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">