از همین تریبون قوووول میدم فردا بشینم پای کارام
به شرط حیات :)
ان شاءالله.
به زن عمو میگم دیروز رفتم دیدن ترنم ( نوه خاله )
* ترنم یه دختر خیلی خیلی ناز یک ساله است که تازه راه افتاده . عشق منه قربونش برم :))
من : دیروز که از سرکار برگشتم حالم خیلی بد بود دوتا قرص خوردم
( دیگه وقتی من دوتا قرص بخورم این یعنی چقددددددر اوضاعم وخیم بوده . خخخخخخخ ) که
سرحال بشم برم پیش ترنم ببینمش. آخه خیلی دوستش دارم ^__^
زن عمو : تو کیو دوست نداری ؟ همه رو میبینم دوست داری . خخخخخ یه کم هم منو دوست داشته باش.
بعد به این فکر کردم که من تا چندی پیش چقدر همه رو دوست داشتم و عاشق مردم بودم
ولی حالا نه . اون ادم سابق نیستم . از کسی دلخور بشم از چشمم میوفته