۲۸۰ ام
سه شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۲ ق.ظ
یه مدته کم خواب شدم
کار زیاد خونه و خواب کم
دیشب حدود ساعت ۲ خوابیدم، ۳ بیدار شدم و تا الان بیدارم
دیشب رو میدونم علتش چی بود. از فرط خستگیه زیاد
و درگیری فکری خوابم نمیبرد. و فکر میکنم به همین دلیل بیدار شدم
دیشب به حدی خسته بودم که حس میکردم کمرم از درد میخواد
نصف بشه . خیلی مهمان داشتیم و میومدن و میرفتن.
حدود ۱۲ شب بود که گروه اخر مهمان رفت و فرصت شد شام بخوریم
از شدت خستگی و درد کمر نشستم رو مبل و گفتم من دیگه کاری
به شامتون ندارم. خودتون برید گرم کنین بخورید. زن داداش قبول
زحمت کرد و طبق حواس پرتی همیشگیش سوپ بی نمک و نمکدار
رو قاطی کرد و بیماران و سالم ها جابه جا خوردن. به قول مادر
کار هیشکی رو هیشکی نمیتونه بکنه. دستش درد نکنه به هرحال.
۹۷/۰۴/۱۹