۲۸۱ ام
چهارشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۱۲ ب.ظ
دلم گرفته ، میخواستم با کسی حرف بزنم... تصمیم گرفتم بیام اینجا
جدای از حال گرفته ی امروز، الان با دوست جونی حرف میزدم یه چیزی بهم گفت
حالم گرفته تر شد :(
قراره عصر باهاش تا جایی برم. پیش ف.ل.گ.ر
یه کم میترسم ولی همراهیش میکنم.
دیشب نخوابیدم... داداش نصف شبی یه گروه زد مادرزن و همسر اینده
و من و زن داداش رو وارد کرد. با صدای پیام بیدار شدم. گوشیمو یادم
رفته بود سایلنت کنم و این شد که دیشب رو به بیداری و چرت و پرت
گفتن گذروندم.
سرحال نیستم :/
۹۷/۰۴/۲۰