:) غرغرهای یک کودک

الهی و ربی من لی غیرک

:) غرغرهای یک کودک

الهی و ربی من لی غیرک

بایگانی

۴۰۶ ام

چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۳۳ ق.ظ

دیشب چنان سر درد بدی داشتم ناچارا قرص خوردم

مریم هم اینجا بود گریه میکرد باید بغلش میکردم کمک مامانش

دیشب بعد از رفتن داداش اینا، خوابیدم. به خاطر اینکه قرص خورده

بودم صبح بیدار نشدم :(

امروز بعد از مدت ها خونه ام.حس میکنم چیزی یادم رفته و باید

انجام میدادم.حس میکنم چیزی گم کردم

سردرگم و گیج :)

کمی کار کردم در امور خونه داری و نظافت .

بریم فایل استاد گوش بدیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۱/۱۷
...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">