۴۸۰ ام
سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۴۰ ب.ظ
بشنوید...
بایگانی
- اسفند ۱۴۰۳ (۳۴)
- بهمن ۱۴۰۳ (۲۸)
- دی ۱۴۰۳ (۱۴)
- شهریور ۱۴۰۳ (۲۵)
- مرداد ۱۴۰۳ (۴۰)
- تیر ۱۴۰۳ (۵۰)
- خرداد ۱۴۰۳ (۲۶)
- ارديبهشت ۱۴۰۳ (۲۷)
- فروردين ۱۴۰۳ (۱۹)
- اسفند ۱۴۰۲ (۱۲)
- بهمن ۱۴۰۲ (۱۱)
- دی ۱۴۰۲ (۸)
- آذر ۱۴۰۲ (۱۰)
- آبان ۱۴۰۲ (۱۷)
- مهر ۱۴۰۲ (۱۱)
- شهریور ۱۴۰۲ (۱۲)
- مرداد ۱۴۰۲ (۱۱)
- تیر ۱۴۰۲ (۲۵)
- خرداد ۱۴۰۲ (۱۵)
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۱۱)
- فروردين ۱۴۰۲ (۱۵)
- اسفند ۱۴۰۱ (۱۶)
- بهمن ۱۴۰۱ (۱۷)
- دی ۱۴۰۱ (۱۷)
- آذر ۱۴۰۱ (۱۹)
- آبان ۱۴۰۱ (۱۴)
- مهر ۱۴۰۱ (۲۷)
- شهریور ۱۴۰۱ (۱۱)
- مرداد ۱۴۰۱ (۱۶)
- تیر ۱۴۰۱ (۱۵)
- خرداد ۱۴۰۱ (۱۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۱ (۷)
- فروردين ۱۴۰۱ (۷)
- اسفند ۱۴۰۰ (۵)
- بهمن ۱۴۰۰ (۱۹)
- دی ۱۴۰۰ (۱۷)
- آذر ۱۴۰۰ (۲۷)
- آبان ۱۴۰۰ (۲۴)
- مهر ۱۴۰۰ (۲۹)
- شهریور ۱۴۰۰ (۲۰)
- مرداد ۱۴۰۰ (۱۵)
- تیر ۱۴۰۰ (۱۷)
- خرداد ۱۴۰۰ (۲۵)
- ارديبهشت ۱۴۰۰ (۱۲)
- فروردين ۱۴۰۰ (۱۵)
- اسفند ۱۳۹۹ (۱۵)
- بهمن ۱۳۹۹ (۱۸)
- دی ۱۳۹۹ (۱۸)
- آذر ۱۳۹۹ (۵)
- مهر ۱۳۹۹ (۳۳)
- شهریور ۱۳۹۹ (۱۵)
- مرداد ۱۳۹۹ (۱۳)
- تیر ۱۳۹۹ (۹)
- خرداد ۱۳۹۹ (۱۰)
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۱۳)
- فروردين ۱۳۹۹ (۲)
- بهمن ۱۳۹۸ (۴)
- دی ۱۳۹۸ (۱۴)
- آذر ۱۳۹۸ (۲۹)
- آبان ۱۳۹۸ (۲۱)
- مهر ۱۳۹۸ (۲۲)
- شهریور ۱۳۹۸ (۱۴)
- مرداد ۱۳۹۸ (۲۸)
- تیر ۱۳۹۸ (۳۷)
- خرداد ۱۳۹۸ (۲۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۲۰)
- فروردين ۱۳۹۸ (۲۵)
- اسفند ۱۳۹۷ (۱۸)
- بهمن ۱۳۹۷ (۲۴)
- دی ۱۳۹۷ (۲۳)
- آذر ۱۳۹۷ (۱۶)
- آبان ۱۳۹۷ (۶)
- مهر ۱۳۹۷ (۹)
- شهریور ۱۳۹۷ (۹)
- مرداد ۱۳۹۷ (۱۵)
- تیر ۱۳۹۷ (۲۵)
- خرداد ۱۳۹۷ (۱۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۲۵)
- فروردين ۱۳۹۷ (۱۹)
- اسفند ۱۳۹۶ (۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۱)
آخرین مطالب
- ۰۳/۱۲/۲۲هزار و نهصد و شصت و دو
- ۰۳/۱۲/۲۲هزار و نهصد و شصت و یک
- ۰۳/۱۲/۲۲هزار و نهصد و شصت
- ۰۳/۱۲/۲۱هزار و نهصد و پنجاه و نه
- ۰۳/۱۲/۲۰هزار و نهصد و پنجاه و هشت
- ۰۳/۱۲/۱۹هزار و نهصد و پنجاه و هفت
- ۰۳/۱۲/۱۹هزار و نهصد و پنجاه و شش
- ۰۳/۱۲/۱۹از هزار و اندی شب
- ۰۳/۱۲/۱۸هزار و نهصد و پنجاه و پنج
- ۰۳/۱۲/۱۸هزار و نهصد و پنجاه و چهار
پیوندهای روزانه
پاسخ:
اولش که خوندمش با خودم گفتم چقدر آشناس این متن
اولش که خوندمش با خودم گفتم چقدر آشناس این متن
یک فلش بک ... بله همونه وبلاگ خودمه
مرسی غریبه
دیگه هیچ آشنایی اینجا نیست
خودمم و خودم.خخخخ
میگما طاها اوضاع ما خیلی داغونه. تو فکرم در دکّون رو ببندم.
نظرت چیه؟ دوباره میای اینجا؟ ببین اگه گذرت خورد نظرت رو بگو
سلام یکی هست که همیشه مراقبته .این متن بالا یه تلنگر هست براتون.به یاد بیارین همه چیز رو و نامید نباشین
پاسخ:
سلام
سلام
ممنون خیلی به درد این روزهام میخورد
چه خوب که یادم آوردین
شاید تو اون پیامبری هستی برای من که خدا میگه
۲۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۸:۴۰
بردیا برومند
بردیا برومند
سلام خوبی به وب منم سر بزن راهنماییم کن ما تازه کاریم
پاسخ:
سلام
سلام
راهنمایی که میتونم بهت بکنم اینه که ؛ اینجا برات آب و نون نمیشه
ماهم داریم میبندیم بریم
آدم تو زندگیش ممکنه خیلی وقتا یه جاهایی راه رو اشتباه بره و بیوفته تو تاریکی ها.
خدا برای رهایی ما و بیرون کشیدنمون از اشتباه ، یا خودش اقدام میکنه ( بقره ، 257 )
یا پیامبرش رو می فرسته ( ابراهیم ، 5 ) یا قرآن رو وسیله رسیدن به نور و روشنایی
قرار میده. این ظلماتی که توش تفرقه و شرک و کفر و ... هستن ما رو متحیر و سرگردان
میکنه برای اینکه تو مسیر قرار بگیریم باید راهمون روشن باشه به همین خاطر خداوند
مهربان علاوه بر قرآن ، رهبری مثل پیامبران رو برامون فرستاد .
بنابراین راه خدا ، راه عزیت و سربلندی است .