هزار و هشتصد و نود و شش
پنجشنبه, ۲۷ دی ۱۴۰۳، ۰۳:۱۴ ب.ظ
یک گوشه از صحن ورودی نشسته بودم
نگاهم به آدم هایی بود که تکی دوتایی دسته جمعی در رفت و آمد بودند
منتظر بودم تا مامان از غرفه حرم قرآن باجلد مخمل سبزرنگ برای
عروس آینده اش بگیره. چشمم در دستان یک نفر گره خورد...
#سوربه_حرم زینب
۰۳/۱۰/۲۷