:) غرغرهای یک کودک

الهی و ربی من لی غیرک

:) غرغرهای یک کودک

الهی و ربی من لی غیرک

بایگانی

هزار و هشتصد و نود و شش

پنجشنبه, ۲۷ دی ۱۴۰۳، ۰۳:۱۴ ب.ظ

یک گوشه از صحن ورودی نشسته بودم

نگاهم به آدم هایی بود که تکی دوتایی دسته جمعی در رفت و آمد بودند

منتظر بودم تا مامان از غرفه حرم قرآن باجلد مخمل سبزرنگ برای

عروس آینده اش بگیره. چشمم در دستان یک نفر گره خورد...

 

#سوربه_حرم زینب

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۱۰/۲۷
...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">