پدر داره با یه نفر که به نظر میاد دوستش هست در مورد من حرف میزنه
در مورد کارم
نمیدونم چرا هر موقع در مورد من و کارم حرف میزنه عصبی میشم
اه
منتظرم ساعت یک بشه برم دانشگاه
هیچ دلم نمیخواد زندگی من جایی بازگو بشه
قسم به خدای پشت پرده
که اوست تنها
اوست تنها یاور همیشگی
قسم به خدای پشت پرده
که اوست مجاراتگر
اوست حسابرس
قسم به خدای پشت پرده
که اوست بی نیاز
اوست مهربان
خدایا تو میگفتی
نحن اقرب الیه من حبل الورید
من نزدیکی تو را کم دیدم
کور بودم
کور هستم
الهی!
تو خدای پشت پرده همه هستی
پس چرا پرده های مرا در پستوها خاکستر کردی
سوزاندی
الهی!
من پشت پرده هایم هیچ چیز ندیدم
هیچ چیز نمیبینم
هرچه هست ظلمت، تاریکی، گناه، تنهایی، ترس ...
الهی!
من محتاج توام
الهی و ربی من لی غیرک
تو نباشی ... تو را نداشته باشم از هیچ هم هیچ تر میشوم
تو خدای پشت پرده های همه هستی
اما من خسته ام
خسته
قسم به خدای پشت پرده
قل هوالله احد
:)
حواستون هست خیلی وقته روزانه نویسی ندارم؟!
چرا خب؟؟
خودمم نمیدونم :/
عیب نداره امشب میگم ^_^
امروز ، روز عجیبی بود.. بهتره بگم بد بود... از همون اول صبح
شروع شد و قسمت اعظم اتفاقات و اوقات تلخی ها با
جنابان راننده بود.عجیب از امروز !
خوابم میاد ... دلم میخواد بخوابم
چقدر دلم میخواست خواهر میداشتم...
الان میخوام.. همیشه خواستم... امشبم میخوام
الانم میخوام.. کو اون خواهر من؟
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یاد گوشه محراب میزدم
هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست
بازش ز طره تو به مضراب میزدم
روی نگار در نظرم جلوه مینمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب میزدم
چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ
فالی به چشم و گوش در این باب میزدم
نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده بیخواب میزدم
ساقی به صوت این غزلم کاسه میگرفت
میگفتم این سرود و می ناب میزدم
خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام
بر نام عمر و دولت احباب میزدم
امشب برای من حافظ اینگونه سرود..
یلداتون مبارک
دلتون شاد.