:) غرغرهای یک کودک

الهی و ربی من لی غیرک

:) غرغرهای یک کودک

الهی و ربی من لی غیرک

بایگانی

امروز برام یک روز خوبه

اتفاق و خبری نیست 

اما

همینقدر بی دلیل حس خوبی دارم و حالم خوبه ^_^

خداروشکر.

 و اما طبق معمول آب نداریم معلوم هم نیست  تا فردا بیاد

میخوام حموم برم ولی آبی نیست.

دقیقا تعرفه ایام پاییزیه ما شده : هر بارندگی = دو روز قطع آب

خدایی زندگی نداریم از این همه قطعی آب

مملکت سطحی مانده ی داغون باعث شده چند روز چندروز آب نداشته باشیم.

الهی مددی!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۷ ، ۱۶:۱۹
...

بعضی شب ها نمیتونم بخوابم

خوابم نمیبره هرکاری میکنم

امشب هم از اون شب هاست ، گاهی به شدت، دلت بغل میخواد...


به یک عدد بغل نیازمندیم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۷ ، ۰۰:۲۸
...

عیدتون مبارک :)

روز عید هست و مامان نیست :(

شهرستان با جناب برادر منزل عروس کوچیکه تشریف دارن

و چقدر دوری از مامان برام سخته :(

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۱۳
...

از مراسم عقد عموزاده برگشتیم

چقدر خستم


سه روز آسمان به اندازه ی تمام دلتنگی هایش 

ابرها را ردیف کرد و گریست... شهر به زیر آب رفت

غرق شد... دو خانه ویران شد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۰۰:۵۵
...

حکایت یک شب بارانی

آن شب باران میبارید

آهنگ زیبای صدایت را باران به گوشم نجوا میکرد

آرام و آهسته

امروز باز هم باران میسراید

از طراوت

از زندگی

مثل آن شب

میشود باز، *پیام صدایت به گوشم بگوید سلام؟


#پیمان_حکایت_یک_روز_بارانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۷ ، ۱۳:۲۸
...

به نام خدا

میریم که داشته باشیم یه جلسه ی بیفایده ی دیگه رو!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۰۸:۲۶
...

اندر احوالات :

از صبح نشستم پای لپتاپ کار انجام میدم مثلا

فایل اکسل رو باز کردم ..

سامانه رو باز کردم

آهنگ گذاشتم ... طلیسچی میخونه

هندزفیری تو گوشمه

یکی یکی از اکسل جدا میکنم تو سامانه چک میکنم

تو دفترم دونه دونه یادداشت میکنم

خسته میشم گوشی رو برمیدارم پیام های واتساپ رو میخونم

پیام ها مزخرف و ناامیدکننده ... مدیر باز دستور جدید داده ... تو روح خودت و کارات.

خسته میشم

هنزفیری رو از گوشم در میارم ... آهنگ با صدای بلند پخش میشه تو اتاقم ... طلیسچی داره تو فضای اتاقم فریاد میزنه


" تو

باعث شدی که

این زندگی رو

زیباتر ببینم "


چرت میخونه ها... ولی بزار بخونه .. بزار بخونه

حوصله صدای بلند رو ندارم .. دوباره هنزفیری میزارم تو گوشم ... اینجوری صداش کمتر میشه انگار

بزار یواش تو گوش خودم بگه :)

دوباره اکسل و دوباره سامانه و یادداشت برداری

خسته میشم ... گوشی رو برمیدارم بازی منچرز رو اجرا میکنم ... به طلیسچی گفتم فعلا نخون استراحت کن... استپ رو میزنم

آخرای بازی ام ... دارم کم کم میبرم ... یکی از مهره هام مونده فقط ... داره قِر میده وسط میدان...  مهره آبی میخواد منو بزنه

صدای برادر میاد ... از بیرون اومده .. منو صدا میزنه ... بهش میگم کار دارم نمیام ... میاد تو اتاقم ...

 بهم بگه خاااااااک داری منچ بازی میکنی ؟

گوشی رو از دستم میقاپه ... میگه خودم برات میبرم ... ادامه اش با من .. چند حرکت  و تاس میچرخه و میچرخه و میچرخه

من برنده شدم :)

گوشی رو بهم میده و میگه بیا حالشو ببر :)

گوشی رو میزارم کنار دوباره اکسل دوباره سامانه دوباره ...

طلیسچی تو گوشم میخونه

بدون من یه لحظه سر نمیکنی  کم آوردی  

نشون نمیده صورتت چقدر بریدی بس که قدی

نگام کن این منم که با تمام بیخیالیت اینجام

منم یکی مثل همه محبت و توجه میخوام

من بدون تو یه مهره به ظاهر ایستاده

تو بدون من یه اتفاقی که نیوفتاده

ولی بدون حقمون نیست این سکوت و سردی



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۱۵:۰۶
...
یه وقتی به جایی میرسی که خونه موندن خیلی بهتر از مهمونی رفتن میشه برات.

#خونه_خاله_بچه ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۲۱:۵۴
...

میریم که داشته باشیم یک جلسه حوصله سَربَر رو !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۷ ، ۰۹:۰۸
...

کاش آن هنگام که باران پاییزی سلام میکرد غم های شبانه ام را با خودش میشست

باران رفت

اما اندوه مرا گِل زده باقی گذاشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۷ ، ۰۰:۵۱
...