:) غرغرهای یک کودک

الهی و ربی من لی غیرک

:) غرغرهای یک کودک

الهی و ربی من لی غیرک

بایگانی

خیلی وقته نمیام بنویسم

حوصلشو ندارم .. حسش نیست

چندباری اومدم که برای خودم پیش نویس کنم؛ اما بازم 

منصرف شدم و بستم اومدم بیرون. خیلی وقته که حتی وبلاگ های

دوستان هم نمیخونم.

اشتیاقی به هیچ چیز نیست. چندروزه به زور خونه دوست جونی میرم

و شب اونجا میمونم. 

اون مقاله ی مسخره هم معلوم نیست عاقبتش چی میشه علافمون کرده.

خوابم میاد...

اما دلم میخواد بیدار بمونم... چرا؟ نمیدونم!!!

دلم یه طوریه... شاید کمی گرفته. 

به زندگی ها فکر میکنم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۷ ، ۰۰:۴۹
...

به نام خدا

سلام

از سفر کربلا برگشتم

دعاگوی همه بودم خدا قبول کنه ان شاءالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۷ ، ۲۱:۰۳
...

پاییز حجت اشرف زاده شنیدنی است.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۷ ، ۱۷:۴۰
...

خدایا من به جز تو هیچکسو ندارم

فقط تویی که هوای منو داری

تنهام نزار ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۷ ، ۰۰:۳۵
...

لهوف نام کتابی است نوشته ی سیدبن طاووس

کتابی مستند و معتبر در باب حرکت امام حسین علیه السلام از مکه 

به سمت کوفه ، چگونگی شهادت ایشان و یاران باوفایش و اسارت 

زنان و حرکتشون از کربلا به کوفه و شام و سپس مدینه.

توصیه میکنم حتما بخونیدش . بسیار عالی نوشته شده.

خب بریم سراغ کتاب بعدی که بخونیم....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۷ ، ۱۹:۱۷
...

چقدر امشب حالم بده

دو ساعته دارم با خودم و خدا حرف میزنم و گریه میکنم

حس میکنم امشب دلم  داره میترکه.هر چقدر گریه میکنم

دلم خالی نمیشه سبک نمیشم. من چم شده امشب !


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۷ ، ۰۰:۱۹
...

چه روز دلگیری 

چه غروب دلگیری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۷ ، ۱۸:۵۶
...

چقدر امروز دلم گرفته

دلم میخواد با یکی حرف بزنم

نمیدونم چرا زندگی من اینجوریه.چقدر خستم

از همه چی ...

الان که شروع کردم به نوشتن اشکام سرازیر شد

من که گریه نمیخواستم

شایدحتی بغض هم نداشتم.. شایدم داشتم و حواسم بهش نبود

دیشب پیمان خیلی باهام حرف زد.از هر ۵تا جمله ای که میگفت 

یکیش دوستت دارم بود. میفهمیدم از قلبش بیرون میاد

ولی به دلم نمینشست

نمیتونستم بپذیرمش و قبول کنم

آخرش باز همون حرفی که اول زده بودم رو چندباره گفتم. نه!

بهش گفتم آرامشم رو بهم زدی و البته خیلی حرفای دیگه که 

اون گفت و من گفتم. چقدر تلاش کرد نظرمو عوض کنه. اما ... بیخیال

ای کاش میشد چشمام رو میبستم وقتی باز میکردم همه چیز یه طور بهتری بود.

خیلی خستم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۷ ، ۱۵:۱۸
...

امروز ۵ مهرماه ۱۳۹۷ مریم کوچولو به دنیا اومد

من برای دومین بار عمه شدم

خداروشکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۷ ، ۲۳:۵۷
...

چقدر امروز بی حوصلم

عجیب بی حوصله ام

دیروز استرس داشتم

و اما امروز دلم نمیخواد کسی رو ببینم و یا جایی برم

امروز بنا بود برم دوست جونی رو ببینم ... مسلماً با این احوالم نرفتم.

کمی نگرانم. پیمان  پیله کرده و من که قرار هست جوابم منفی باشه

از ادامه اش کمی ترس دارم. کارم همچنان گیر ایشونه. 

نمیدونم چی میشه. فقط میدونم کمی آرامشم رو بهم زده


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۷ ، ۱۴:۰۱
...