کاش تو هم حال مرا داشتی ...
شب بخیر.
اینجا نم ناک است
اندکی خیس
رطوبت و بوی لطیف خاک باران خورده
هووووم! نفس عمیق
مزه ی یک قاشق استشمام باران
دوست دارم
باران ببارد
تو بیایی
من اما غرق شوم در نگاه تو
تمام چشم شوم
مست از حضور تو
هووووم!
نفس عمیق
این بار فروخوردن بغضی خفته در گلو
ابر ببارد
چشم بخوابد
نبارد
#چرندیات_نیمه_شب
دوست جون دیشب زنگ زد وقتی شنید ازم که هیچ کاری
نکردم این ایام تعطیلات، حسابی شاکی شد و گفت تو چیکار میکردی پس!
یه جورایی دعوام کرد:/
منم طبق معمول تفره رفتم و بهانه الکی که مهمون داشتیم و نشد
نمیپرسه چرا انجام ندادی؟ علتی داشته؟ حالت خوبه؟
خونه موندن دلیل میشه بشینی پای کارآخه؟!!
امروز زنگ زد دوباره، گفتم نشستم پای نقشه ها و دارم انجام میدم.
اقای میم هر سرظهر تماس گرفت از شرکت برای یه کاری؛ سلام و احوالپرسی
ازم پرسید تعطیلات خوش گذشت؟ داشتم فکر میکردم بگم اره بگم نه
تو فکر پیچوندن بودم گفتم شکر...
دوباره سوالشو تکرار کرد... از دست این بشر؛ گفتم نه خوش نگذشت
الکی میگفتم خوش گذشت؟ بدترین تعطیلات بود امسال برام.
ظهر یکی دیگه از دوستان زنگ زد، صدام رو که شنید
گفت چرا بیخالی ؟ واقعا صدای بیحالی بود
به زور داشتم حرف میزدم.خدایا من خیلی بیحوصلم
من که نمیخوام تابلوبازی دربیارم حوصله نقش بازی کردن رو دیگه واقعا ندارم
به درک هرچی شد :)